
. دو همیشه نخ آخر سیگارت رو پشت به پشت بکش تا سیگارِ آخر زیاد تنهایی نکشد . . . . حقیقت این زندگی همان سیگار هایی بود که خاکستر می شدند و خاکسترهایی که هیچ گاه سیگار نمی شدند.. حماقت این زندگی همان چترهایی بود که ابلهانه در برابر روشنایی باز می کردم . . . . همین که فمید غم دارم آتش گرفت… به خودت نگیر رفیق! سیگارم را گفتم… . . . . سیکار را روشن میکنم و کام میگیرم افکارم دود میشوند و سیگار تمام میشود ته سیگار برایم میشود ته دنیا و من پرت میشوم در بستر این کابوس که تو رفته ای… . . . . نمیدانم جنس سیگارم خوب نیست یا جنس خاطراتم؟ آخر بدجوری میسوزد دلم! . . . . یادت عادت است همین روزها ترک میکنم مثل سیگار که ماهاست نخ آخریست که روشن میکنم . . . . سیگار میسوزه، کم میشه ولی تکرار میشه من میسوزم، کم میشم ولی دیگر تکرار نمیشم . . . . به همان اندازه که دود سیگارم از من دورتر می شود یاد تو به من نزدیکتر می شود… . . . . بقال کفت سیکار گران شده، ترک نمیکنی؟ با خودم گفتم کاش بدانی چقدر گران تمام شد تا سیگاری شدم… . . . . میدانم اگر روزی روزی دیگر سیگار هم نکشم از آدمای روزگارم درد میکشم . . . . و کی خاموشش کردی یعنی یک جای کار می لنگد بدجور… . . . . تلخ ترین قصه دنیاست صبح تا شب بخندی اما شب تا صبح تنهایی سیگار بکشی . . . . . به چه اسانی ترکم کردی و من به چه آسانی سال هاست که در ترک همین پک آخرم . . . . می کِشد، می کِشی، می کِشم او ناز تو را تو عشق او را و من… فندکم کجاست؟ . . . . سیگار امروز هم به علامت همدری با من خیال خاموش شدن ندارد همچنان می سوزد! . . . . دیگر ته مانده ﻫﺎﯼ ﺳﻴﮕﺎﺭﻡ ﺭﺍ ﺩﻭﺭ ﻧﻤﯽ ﺭﻳﺰﻡ ﺷﺎﻳﺪ ﻓﺮﺩﺍ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻧﺒﺎﺷﻢ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻫﻤﻴﻦ ﻫﺎ ﺑﻔﻬﻤﯽ ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻭستت ﺩﺍﺷﺘﻢ! . . . اوضاع حالم چطوره دکتر؟ دکتر: همراهت کسی هست؟ آره تو جیبم؛ سیگار و فندکم… . . . . غادت ندارم سیگارم را با آتش دیگران روشن کنم! دلم با آتش دیگران سوخت برایم کافی بود . . . . حالا که هستی کام می گیرم از عمق “بودنت” و دود می کنم همه فاصله ها را با یک پک عمیق از “داشتنت” . . . . یک نخ سیگار کشیدم و هرکس دید گفت: چه نقاش زبردستی؟ . . . . بیخود از این شهر به آن شهر نکن تو همین جایی، داخل همین پاکت، لابه لای همین چند نخ سیگار من باید تو را دود کنم که نمی کنم . . . . برای همه دلتنگی هایم من و شب و تنهایی و سیگار کوله بار غم و تکیه بر دیوار پک اول به حرمت دلم پک بعدی به حرمت دلت به حرمت دلم که بی صدا شکست به حرمت دلت که باور نکرد و رفت . . . . عشق من این بار که از کنار من گذشتی واژه ای تلخ بگو تا با آن سیگاری روشن کنم و دنیا را در دود به پشت میز همان کافه همیشگی برگردانم شاید داخل فنجان قهوه تصویر تازه ای پیدا کنیم . . . . سیگارم را از پنجره می تکانم… دنیای شما زیر سیگاری من است . . . . سیگارم چه خوب درک می کند مرا… وای که چه زیبا کام میدهد… این نو عروس هر شب تنهایی هایم… لباس سپیدش را تا صبح برایم می سوزاند… و من تا صبح بر لبانش بوسه می زنم… . . . . سیگار های مدام ماه توی کوچه های کپک زده چشم های خواب رفته اش را به انزوای دلگیر رهگذری مدام هدیه می دهد و نگاه دلگیر تو زمزمه خمار خیابان میشود . . . . آه سیگار سیگار زجر رفتنت را میکشم و پاکت پاکت توی تنهایی خیابان پرت میشوم . . . . با نفس های تو من دود می شوم و تو برای خودت دود میکنی
نظرات شما عزیزان:
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
وقتی نفهمی کی سیگارت را روشن کردی و کی کشیدی
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
نخی سیگار مانده برایم
.
.
.
.
.
.
برچسبها: